تشدید صحنه رقابت جهانی در محیطی که به صورت دائم در حال تغییر است ضرورت واکنشهای مناسب سازمانها و شرکتهای تولیدی ـ صنعتی را دوچندان کرده و بر انعطافپذیری آنها با محیط نامطمئن خارجی پای میفشارد و سازمانهای امروزی در عرصه ملی و جهانی به منظور کسب جایگاهی مناسب و حفظ آن نیازمند بهرهگیری از الگوی مناسب همچون مدیریت زنجیره تامین در راستای تحقق مزیت رقابتی و انتظارات مشتریان هستند.
مشتریان در سازمانهای امروزی در تولید کالا و ارائه خدمت، رویههای انجام امور و فرایندها، توسعه دانش و توان رقابتی همراه و همگام اعضای سازمان دخیل هستند. مدیریت مؤثر زنجیره تأمین از عوامل اصلی بقا میباشد. ضمن آنکه استفاده از فناوری اطلاعات در فعالیتهای زنجیره تأمین پتانسیل ایجاد ارزش را در زنجیره افزایش داده است. به طور کلی مدیریت زنجیره تامین بر افزایش انطباقپذیری و انعطافپذیری شرکتها تأکید دارد و دارای قابلیت واکنش و پاسخ سریع و اثربخش به تغییرات بازار است.
تحولات مدیریت زنجیره تامین
در دو دهه 60 و 70 میلادی، سازمانها برای افزایش توان رقابتی خود تلاش میکردند تا با استانداردسازی و بهبود فرایندهای داخلی خود محصولی باکیفیت بهتر و هزینه کمتر تولید کنند. در آن زمان تفکر غالب این بود که مهندسی و طراحی قوی و نیز عملیات تولید منسجم و هماهنگ پیشنیاز دستیابی به خواستههای بازار و در نتیجه کسب سهم بیشتری از بازار بود. به همین دلیل سازمانها تلاش خود را بر افزایش کارایی معطوف میکردند. در دهه 80 میلادی با افزایش تنوع در الگوهای مورد انتظار مشتریان، سازمانها به طور فزایندهای به افزایش انعطافپذیری در خطوط تولید و توسعه محصولات جدید برای تأمین نیازهای مشتریان علاقهمند شدند. در دهه 90 میلادی به همراه بهبود در فرایندهای تولید و بکار گیری الگوهای مهندسی مجدد، مدیران بسیاری از صنایع دریافتند که برای ادامه حضور در بازار تنها بهبود فرایندهای داخلی و انعطافپذیری در تواناییهای شرکت کافی نیست بلکه تأمین کنندگان قطعات و مواد نیز باید موادی با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید کنند. توزیع کنندگان محصولات نیز باید ارتباط نزدیکی باسیاستهای توسعه بازار تولیدکننده داشته باشند. با چنین نگرشی، رویکردهای زنجیره تأمین و مدیریت آن پا به عرصه وجود نهاد. از طرف دیگر با توسعه سریع فناوری اطلاعات در سالهای اخیر و کاربرد وسیع آن در مدیریت زنجیره تامین، بسیاری از فعالیتهای اساسی مدیریت زنجیره با روشهای جدید در حال انجام است.
تعریف مدیریت زنجیره تامین
مجموعهای از روشهای مورد استفاده برای یکپارچگی مؤثر تأمین کنندگان، تولیدکنندگان، انبارها و فروشندگان به گونهای که به منظور حداقل کردن هزینههای سیستم و تحقق نیازهای خدمات، کالاها باید به تعداد صحیح در مکان مناسب و در زمان مناسب تولید و توزیع گردند. مدیریت زنجیره تامین هماهنگی در تولید، موجودی، مکانیابی و حملونقل بین شرکتکنندگان در یک زنجیره تأمین است که برای دستیابی به بهترین ترکیب پاسخگویی و کارایی برای موفقیت در بازار انجام میشود.
اهداف مدیریت زنجیره تامین
کاهش هزینه یا کاهش موجودیها، افزایش مسئولیتپذیری در برابر مشتریان، بهبود ارتباط زنجیره تامین، کاهش زمان چرخه تولید و بهبود هماهنگی از اهداف مدیریت زنجیره تامین به شمار میرود. سه عامل اصلی که باعث شدند تا مدیران موضوع مدیریت زنجیره تامین را به صورت جدی دنبال کنند، عبارتند از:
- انقلاب اطلاعات
- تقاضای مشتریان در جهت خرید محصولات و خدمات باکیفیت با هزینه کمتر، تحویل مناسبتر فنّاوری مدرنتر و طول عمر بیشتر که در نهایت به افزایش رقابت در بین تولیدکنندگان و سازندگان منجر شد
- ضرورت ایجاد ساختاری جدید در روابط بین سازمانی
فرایندهای اصلی زنجیره تأمین
مدیریت زنجیره تامین دارای سه فرایند اصلی است که عبارتند از:
- مدیریت اطلاعات: امروزه نقش، اهمیت و جایگاه اطلاعات برای همگان بدیهی است. گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث میشود تا فرآیندها موثرتر و کاراتر گشته و مدیریت آنها آسانتر گردد. در بحث زنجیره تأمین – همانطور که گفته شد – اهمیت موضوع هماهنگی در فعالیتها، بسیار حائز اهمیت است. این نکته در بحث مدیریت اطلاعات در زنجیره، مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و انتقال اطلاعات نیز صحت دارد. مدیریت اطلاعات هماهنگ و مناسب میان شرکا باعث خواهد شد تا تأثیرات فزایندهای در سرعت، دقت، کیفیت و جنبههای دیگر وجود داشته باشد.
- مدیریت لجستیک: در تحلیل سیستمهای تولیدی (مانند صنعت خودرو)، موضوع لجستیک بخش فیزیکى زنجیره تأمین را دربر میگیرد. این بخش که کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایى شامل فعالیتهای حملونقل، انبارداری، زمانبندی تولید و… را شامل میشود، بخش نسبتاً بزرگی از فعالیتهای زنجیره تأمین را به خود اختصاص میدهد. درواقع، محدوده لجستیک تنها جریان مواد و کالا نبوده بلکه محور فعالیتهای زنجیره تأمین است که روابط و اطلاعات، ابزارهاى پشتیبان آن براى بهبود در فعالیتها هستند.
- مدیریت روابط: فاکتوری که ما را به سمت فرجام بحث راهنمایی میکند و شاید مهمترین بخش مدیریت زنجیره تامین به خاطر ساخت و فرم آن باشد، مدیریت روابط در زنجیره تأمین است. مدیریت روابط، تأثیر شگرفی بر همه زمینههای زنجیره تأمین و همچنین سطح عملکرد آن دارد. در بسیاری از موارد، سیستمهای اطلاعاتی و فناوری موردنیاز برای فعالیتهای مدیریت زنجیره تأمین به سهولت در دسترس بوده و میتوانند در یک دوره زمانی نسبتاً کوتاه تکمیل و به کار گمارده شوند؛ اما بسیاری از شکستهای آغازین در زنجیره تأمین، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و نتیجه رفتارهایی است که بین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع میپیوندد. علاوه بر این، مهمترین فاکتور براى مدیریت موفق زنجیره تأمین، ارتباط مطمئن میان شرکا در زنجیره است، به گونهای که شرکا اعتماد متقابل به قابلیتها و عملیات یکدیگر داشته باشند. کوتاه سخن این که در توسعه هر زنجیره تأمین یکپارچه، توسعه اطمینان و اعتماد در میان شرکا و طرح قابلیت اطمینان برای آنها از عناصر بحرانی و مهم برای نیل به موفقیت است.